قُلْ یَعِبَادِى الَّذِینَ أَسرَفُوا عَلى أَنفُسِهِمْ لا تَقْنَطوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ.....
دوستــی دارم که با من است حتی از رگ گردن هم نزدیک تر ولی من از آن غـــــــــــــــــافلم!!!!!

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان رهروان و آدرس rahro.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار مطالب

کل مطالب : 311
کل نظرات : 53

آمار کاربران

افراد آنلاین : 1
تعداد اعضا : 0

کاربران آنلاین


آمار بازدید

بازدید امروز : 14
باردید دیروز : 5
بازدید هفته : 302
بازدید ماه : 435
بازدید سال : 4151
بازدید کلی : 46643
شبکه من و تو، چه من و تو هایی را به هم زد .....
نقل قول : یه راننده تاکسی به من نگاهی انداخت گفت:

پسر جان ماهواره نگاه نکن. گفتم چرا؟ گفت من خودم ماهواره داشتم فکر میکردم خیلی خوبه و دیگران دروغ میگن. گفتم خب. گفت هیچی داداشم هم داشت.

تعداد بازدید از این مطلب: 1296
موضوعات مرتبط: سیاسی , فرهنگی , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


مراسم دهه ولایت وامامت

مراسمات به مناسبت دهه ولایت توسط پایگاه بسیج خواهران حوزه 458 ائمه بقیع(ع) برگزار گردید  این مراسمات شامل دیدار از خانواده شهدا سادات،برگزاری جشن عید غدیر در مدارس ومساجد ،دیدارازسالمندان

کهریزک،مشاوره پزشکی طب اسلامی در طی دهه ولایت صورت پذیرفت

تعداد بازدید از این مطلب: 1008
موضوعات مرتبط: فرهنگی , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


سرکرده سپاه صحابه مرتد شد؟!

سرکرده سپاه صحابه مرتد شد؟!

"رافضی" کلمه‌ای آشناست که گروه‌های تکفیری برای طعنه زدن به شیعیان، آنان را به این نام می‌خوانند؛ البته رافضی خواندن شیعیان مختص قرون اخیر نبوده و به استناد تواریخ، از صدر اسلام چنین اقدماتی سابقه داشته است.


تعداد بازدید از این مطلب: 1666
برچسب‌ها: رافضی ,
موضوعات مرتبط: فرهنگی , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


دعای مادر کار خودش راکرد....
دعای مادر کار خودش راکرد....
گده لات تهران بود و توی مشروب فروشی کار می کرد
هیکل بزرگی داشت و همه ازش حساب می بردند
بعضی از قمار بازای بزرگ تهران استخدامش می کردند
میشد بادیگارد قماربازا

 
تعداد بازدید از این مطلب: 894
موضوعات مرتبط: شهید , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نهضت روشنگری(اثرات زیان بار ماهواره)

برگزاری نهضت روشنگری با  موضوع اثرات زیان بار ماهواره در تاریخ 93/7/1 همزمان با آغاز سال تحصیلی در مدرسه طریق القدس توسط حوزه بسیج خواهران 458 ائمه بقیع(ع) برگزارگردیددر این مراسم که با سخنرانی آقای سلطانی فوق لیسانس علوم سیاسی در مورد اثرات زیان بار ومخرب ماهواره ونقش آن درروابط خانوادگی صحبت های  را ایراد نمودند.همچنین در حاشیه این مراسم سیر نمایشگاهی با موضوع آسیب های ماهواره در مدرسه برپا می باشد.

تعداد بازدید از این مطلب: 1104
موضوعات مرتبط: فرهنگی , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


کرم ضد سیمان دارید؟!

وارد داروخانه شدم و منتظر بودم تا نسخه ام تحویل دهند.
فردی وارد شد و با لهجه ای ساده و روستایی پرسید: کرم ضد سیمان دارین؟
فروشنده که انگار موضوعی برای خنده پیدا کرده بود با لحنی تمسخر آمیز پرسید: کرم ضد سیمان؟ بله که داریم. کرم ضد تیر آهن و آجر هم دارم حالا ایرانیشو میخوای یا خارجی؟ اما گفته باشم خارجیش گرونه ها
مرد نگاهش را به دستانش دوخت و آنها را رو به صورت فروشنده گرفت و گفت: از وقتی کارگر ساختمون شدم دستام زبر شده، نمی تونم صورت دخترمو ناز کنم. اگه خارجیش بهتره، خارجی بده...
تعداد بازدید از این مطلب: 1012
موضوعات مرتبط: اجتماعی , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


شهیدان زنده جاوید هستند
شهیدان از می توحید مستند

شهیدان سرخوش از جام الستند

نمردند و نمی میرند هرگز

شهیدان زنده ی جاوید هستند
تعداد بازدید از این مطلب: 758
موضوعات مرتبط: شهید , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


شلمچه
شلمچه بوی سیب ویاس داره

به غیرازخاک اواحساس داره

نمیبینی که همرنگ غروبه

شلمچه داغ صد عباس داره

 

تعداد بازدید از این مطلب: 750
موضوعات مرتبط: شهید , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


هر دم نگاهی مییکنم

گرچه میدانم نمی آیی ولی هردم ز شوق

سوی در می آیم و هردم نگاهیی میکنم
 
تعداد بازدید از این مطلب: 724
موضوعات مرتبط: شهید , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


مادرش منتظره...

واسه رد شدن از سیم خاردارها نیاز به یه نفر داشتن تا روی سیم خاردارها بخوابه و بقیه از روش رد بشن.
داوطلب زیاد بود ...
قرعه انداختند.
افتاد بنام یه جوون.
همه اعتراض کردند الا یه پیرمرد!
گفت: " چیکار دارید! بنامش افتاده دیگه! "
بچه ها از پیرمرد بدشون اومد.
دوباره قرعه انداختند بازم افتاد بنام همون جوون .
جوون بلافاصله خودش رو به صورت انداخت رو سیم خاردار.
بچه ها با بی میلی و اجبار شروع کردن به رد شدن از روی بدن جوون.
همه رفتن الا پیرمرد.
گفتند: " بیا! "
گفت " نه! شما برید! من باید وایسم بدن پسرم رو ببرم برای مادرش!
مادرش منتظره! "
 
تعداد بازدید از این مطلب: 680
موضوعات مرتبط: شهید , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0



عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود