در برابر گناهان ما بخشش خدا قرار دارد پس ای خدای مهربان نه تنها ببخش بلکه فراتر از آن وقتی ما داریم گناهی میکنیم شما عزیز تنها چشم ببند و در پس پرده ما را قرار بده تا نه خود ببینی و نه کسی بیند بنده که پیش خدا آبرویی ندارد حداقل پیش بنده های دیگه حفظ آبرو کنید . . .
خدای بی دلان ، عطش لحظه های وصال ، تو سر به پرده بکش
به حال مرغک بی حال و به باد پرده تاج ، تو سربه پرده بکش
به آب شور بیابان قدم نهم که روم سوی اهل دلان
در این قدم به راه ، قدم نهم به خطا، تو سربه پرده بکش
بهمرهی مرادم ، به عزم خوب خدایم ، قدم نهاده به کف
مزینم به سراپا لباس عیش و تقوا ، بیا بخاطر آوا ، تو سربه پرده بکش
عجب هوای غریبیست چه همره شفیقیست
به بیابان بلا که گویند منم قدم بنهادم ، تو سربه پرده بکش
خیال خام سرم بود ، گذر زعیش کردن ، گذر از مسیر رفتن
ولی ای خدای جانان از عیش در بیابان ، تو سربه پرده بکش
متحیرم از این راه که هزار رفته شاید به خلوت جمالت
به خلوت خیالم ثمنی در او نباشد و کنون ای خدایم ، تو سربه پرده بکش
قدم به قدم چه خوب است ولی آدم و ثمود است
به چه ناگه از خماری سر خود فتاده دیدم ، تو سربه پرده بکش
براه رشد و تقوا به سرای صلح دلها به مصلح رونده
تو خدای حی تنها بگذر از این هیاهو ، تو سربه پرده بکش
شاعر :آقاي مهدي خزايي